زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

مثه شاگرد تنبل های کلاس که خپل و درس نخون و بی انضباط هستن و می خوان خودشون رو بچسبونن به اون شاگرد زرنگه ی قدبلند خوش تیپ٬که نور چشمی معلم ها و هستش و پولداره و همیشه شاگرد اوله و فوتبالش هم توپه...

پ.ن:نوشته ی قبلی اولش فکر کردم خطاب به یه نفر هستش...ولی بعدش دیدم ربط به خیلی ها داره...ولی چیزی که خوش حالم کرد(نه اینکه احساس برتری کنم ها...فقط دوست داشتم)تو بودی که بازم اومده بودی و گفته بودی از دستت ناراحت نباشم اگه با تو ام...خیلی خیلی ممنون :) هرچند مخاطب اون نوشته تو نبودی :)

نظرات 10 + ارسال نظر
میترا سه‌شنبه 19 دی 1385 ساعت 21:59

نیاز به تشکر نبود... من اصولا آدم خوبی هستم (نوشته پ.ن رو میگم ازم تشکر کردی)‌ :دی
حالا راست میگی اینو تایید کن که کلی سوء تفاهم پیش بیاد :دی

تایید می کنیم ببینیم چی میشه :دی
آآآآآآآآآآآآی کجایی سوء تفاوت؟ :دی

نرگس سه‌شنبه 19 دی 1385 ساعت 22:51

منظورت از شاگرد زرنگه قدبلند خوش تیپ نور چشمی معلمها همانا حسین نمی باشد؟؟؟؟ :دی
و منظورت از شاگرد تنبل خپل و درس نخون و بی انضباطی که میچسبه به اون شاگرد زرنگه قد بلنده خوش تیپ نور چشمی معلمها تو نیستی که؟؟هوم؟؟؟ :دی

آفرین! جواب صحیح رو دادین.اولش قرار بود جایزه ی این معما یک دستگاه پوژو ۲۰۶ باشه.ولی از اونجایی که دیدیم شما هم کم خپل نیستین و هی تو کار لپ تشریف دارین :دی گفتیم یه اتوبوسی٬مینی بوسی چیزی بدیم خدمتتون.دیدیم گلاب به روتون وضع بودجه خرابه...تصمیم بر آن شد که فعلا بوسش رو بدیم٬بقیه اش طلبتون :دی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 دی 1385 ساعت 23:43

ما مخلصـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم !!! سجاد جون .

حالا شما کی هستین؟ :-؟
این جوری مخلص بودن که به درد نمی خوره :دی
باید اسمت رو بگی حداقل که کار داشتم بتونم بگم بهت کارم رو٬نه؟ :دی

نازلی چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 16:24

آقا اینجا چه همه مدعی شدن :))
ببین اصلا نوشته هات مشکل داره
خوب عزیزم به جای اینکه بنویسی < تو> اسم طرف رو مینوشتی
بخدا من هم نفهمیدم این پ.ن الان مال کیه ؟
نکنه منظورت من بودم :دی (یه کم خودم رو تحویل بگیرم )

پی نوشت یه تیکه اش مال همه بود٬یه تیکه اش اختصاصی :دی
خوب اونجوری واضح بنویسم که حال نمیده :))
حالا تو فکر کن تو بودی یه خرده ذوق کنی :دی
نوشته های عمه ات مشکل داره :-w

نرگس چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 19:20

واقعا که ... تابلوئه اونی که نمیشناسی کیه... اصلا از ای کیوت نا امید شدم...پس نتیجه میگیریم اون شاگرد تنبل خپل درس نخون و بی انضباط خودتی.:دی

نکنه می خوای بگی حسین بوده اون؟
اوه اوه...من غلط می کنم به حسین کار بدم :دی
خیلی ممنون از راهنماییتون خانوم دکتر :دی

مرمر چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 23:31

هان؟هوم؟چی؟کی؟من؟؟؟؟ :دی
آهان! نه من نیستم! من تو ذوق کسی نمی زنم:-"
گزینه ی بچه زرنگه ولی می تونه من باشه!:دی

اتفاقا کار تو فقط تو ذوق زدن می باشد.از در دوستی میای تو٬به روی آدم می خندی٬بعدش یهو می زنی تو ذوق آدمیت :دی

مریم پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 10:54

اصلندش ام خیلی بدی... قهرم باهات... آخه این هم شد نوشتن؟ این پست ه یا رنجر

هیچ کدام...نوشته است :دی
قهر نکن...مامان پایه گیر آورده :)) خانم پگاه :دی مادر زن دکتر کریمی :)) ااااای با هم درد دل می کنند :))

نازلی پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 14:15

حالا که اینطوری شد
من فهمیدم پ.ن رو برای کی نوشتی
یالا باج بده تا اسمش رو اینجا لو ندادم
یالاااااااااااااااااا

خوب منم فهمیدم :دی
یالا باج بده تا نگفتم خودت بودی :))

مریم پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 23:21

نههههههههههههههههه... چی میگن با هم؟؟؟؟؟؟؟؟ از چی میگن؟؟؟؟؟ چه جوری شد که گفتن؟؟؟؟؟؟

در مورد دکتر کریمی و شوهر سرکار و عقاید و آه و ناله و از این جور چیزا :))
البته این دفعه خانوم پگاه گیر داده :دی

نازلی جمعه 22 دی 1385 ساعت 01:59

آقا بذار من اعتراف کنم :دی

من میدونستم پ. ن مال منه :دی فقط خواستم دل بقیه نشکنه :))

(حالا فکر میکنه تحفه ست این پ.ن ! بابا جمع کن یه پست درست و حسابی بذار حال کنیم :دی )

خیلی هم تحفه است :دی حسودیت میشه؟ :))
پست درست حسابی تر از این؟ :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد