وقتی داشتم به کامنت نرگس فکر می کردم...وقتی داشت یادم میامد آن کوچه و پست برقش که با سر نزدیک بخورم به آن (لابد می دانید چرا؟) چرا باید اسم آن کوچه را ببینم روی پاکتی که جلویم بود؟
حالم خوب نیست و هست...یکی بگیرد دستم را...یاد دیوار افتادم...که قرار بود بهش تکیه دهم...کجاست؟ :(
وای تو چرا این ریختی شدی؟؟ کم کم دارم نگران می شما!
داغ دل تاز ه میکنیم
دل جوون کباب میکنیم...
کله به دیوار میکوبیم
خونه دار و بچه دار..زنبیلو بردار و بیار
برو بچه..برو خجالت بکش...جای اینکه کله اتو بندازی پایین که باز بخوای بخوری به تیر چراغ برقه..سرتو بالا بگیر... اشتباه کردی...دیگه نکن...نکردی...خوشحال باش... دیر جنبیدی مترصد لحظه ها باش...یاد بگیر زمان و وقت شناسی رو...در کل تجربه ها رو بچسب که خوشتر از این توی هیچ اتفاقی نیست
و من هیچ نمیفهمم از این پستت... پروردگارا نجاتش ده... :دی
man ke dige nagoftanam az goftanam behtar ast...