زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

احساسا نا امنی می کنم :(
نظرات 8 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1386 ساعت 17:00

کمربند ایمنی
کلاه ایمنی
جلیقه نجات
چتر نجات
ماسک اکسیژن
جلیقه ضدگلوله
طناب و در باز کن (چرا؟؟:دی)
اکیدا توصیه می شود... اگه دیدی افاقه نکرد.. من می تونم یه تار مو بهت بدم هروقت احساس خطر کردی آتیشش بزن (کبریت هم یادت نره جزو لیست بالا) یهو یه فرشته از آسمون میاد به دادت میرسه...بازم اگه دیدی نشد..آتیش زدی و فرشته هه نیومد... دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه احتمالا تا اونموقع خطره کار خودشو کرده و شما نیست در جهان شدی :دی
حالا چی شده مگه؟؟کسی تهدیدت کرده؟؟ کسی که تو رو نمیدزده...اصولا یا نابغه ها رو میدزدن یا پولدارها رو..تو کدومی حالا؟؟؟:دی
بی خیال بابا :)

فکر کنم الان مرمر خیلی خوشش بیاد
هر بار منو ضایع کی کنی هرهر می زنه زیر حنده :))

یه موی سپید می خوای بهم بدی؟
اشکال نداره :دی موی گندیده ات رو هم قبول داریم :دی

من؟نه پولدارم نه نابغه...از شدت خنگ بودنمه که احساس خود دزدیده شدن بینی داره خفه ام می کنه!!! :)

نازلی چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 00:14

کیه که احساس نا امنی نکنه !

نازلی چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 15:06

مممم
یه چیزی میخواستم بگم

من وبلاگ دوستان رو میخونم در درجه اول برای اینکه بدونم حالشون خوبه یا نه !
اگر احساس کنم بهم نیازی ندارن ! معمولا بی سر و صدا میرم و میام
و اگر ببینم نظرم برای طرف مقابلم اهمیتی نداره معمولا همون بی سر و صدا میرم و میام

همین دیگه...
خواستی تایید نکن
مهم نیست

نظر؟
می دونی؟نظرت رو بگو...
ممکنه توی ۱۰۰۰ تا موضوع هم نظر کسی برام اهمیت نداشته باشه! ولی خیلی بیشتر دوست می دارم که نظر همه رو بدونم و از بین همه ی اونا انتخاب کنم :)

ممکنه یه روزی نظر تو زندگیم رو عوض کنه :دی

نرگس چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 16:53

من که به تو موی خودمو نمیدم اصلا...به دلت صابون نزن...سفید که سهله گندیده اش هم نمیدم.. گفتم یه تار مو...مثلا ببینم کی تازگیا موهاش و کوتاه کرده :دی؛)
مرمر جان دیگه غش غش نخند بچه ام داره دپرس میشه :دی

مرمر چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 17:59

اویییییی! به من چیکار دارین وسط دعوا؟؟؟صلا ببینم نرگس جون؟ می خوای موی خودت و بدی؟؟ فرشته هم بودی جیگر؟:دی من خبر نداشتم بلا:دی
می گم سجاد نکنه این طرح بگیر بگیر که افتاده وسط نگرانت کرده؟ نترس مادر! اینا همش توهمه!‌تورو نمی برن:دی تورو ببرن پاسگاه٬ پاسگاه کجا بره؟:دی بعدشم خوشگلا رو می گیرن:دی من و نرگس باید مراقب خودمون باشیم:دی

خانوم خانوما چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 19:32 http://khanoomkhanooma.persianblog.com

سلام.خوبی؟مرسی از لینک.انتظار نداشتم.شرمنده کردی.:)

نازلی چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 22:57

امروز یاد یکی از حرفات افتادم !
********************************
شاید برای اینه که کلا نسبت به پسرا بی انصافانه ! فکر میکنم
چون حداقلش به تعداد انگشتای دستام ، دوست مذکر داشتم و خوب خوب میشناسمشون
ببخشید که اینو میگم اما اکثرا اگه دوستت داشته باشن بخاطر وجود خودت نیست ...
چه میدونم یه عده برای تفریح ، یه عده برای پر کردن جای خالی یا هزار و یک دلیل دیگه
البته که کم و بیش دخترانی هم هستند که رابطه ها رو برای همین جنبه هاست که میخوان
به هر حال
بهتره دیگه بحث رو ادامه ندیم و روال عادی وبلاگ رو پیش بگیری

یاد کدوم یکی از حرف هام؟؟؟

خانوم خانوما چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 23:07 http://khanoomkhanooma.persianblog.com

با خوندن گفتگوهای نرگس مرمر نازلی و سجاد خواستم یه‌چیزی بگم.اما ترسیدم.:)

بگو دختر جان...بگو...مطمئنا هیچ کداممان آدم خوار نیستیم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد