زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

یعنی فقط در این حد بلدم که بگه آیا میشه از انتگرال مشتق گرفت و من بگم آره...
نظرات 11 + ارسال نظر
نرگس جمعه 1 تیر 1386 ساعت 13:17

یعنی اینقدرالان عصبانی هستی که کامنتا رو اصلا تایید هم نمیکنی؟؟
خیال میکنی... مطمئنم بیشتر از این بلدی..حداقل اون انتگرالی که من بهت گفتم همون یه دونه رو که بلدی:) همه سوالا هم که انتگرال نیست پسر...تازه احتمالا الان امتحانت رو دادی... دیگه هرچه بادا بادا...بی خیال..از حالا به بعد باید درست رفت جلو :)

امتحان چی شد؟امیدوارم خوب شده باشه.

فاطمه شنبه 2 تیر 1386 ساعت 11:23

سجاد تو فقط بهانه می یاری! نمی دونم کی می خوای به خودت بیای و خودت باشی نمی دونم واقعا!!!

مرمر یکشنبه 3 تیر 1386 ساعت 13:51

:-"

فاطمه دوشنبه 4 تیر 1386 ساعت 18:25

تایید نکردی نکردی آخرشم چی رو هم تایید کردی:دی داغ کرده بودم از دستت

مرمر سه‌شنبه 5 تیر 1386 ساعت 11:58

سووووووووووووووووووووت!

کجایی؟

مرمر دوشنبه 11 تیر 1386 ساعت 01:50

وابستگی های اینجا وابستگی های عجیبی ن. نه می تونی قبول کنی که واقعی ان نه می تونی ندید بگیریشون. به قول تو تو دنیای واقعی یه سال هم گم بشی کسی سراغت و نمی گیره. زاز هم بزنی کسی دس رو شونه ت نمی ذاره. اینجا یه ذره لحنت عوض شه یا یه ذره توی چت هات شکلک کم به کار ببری همه نگران می شن. همه به تکاپو می یوفتن. خود من از این دنیای مجازی شاید یکی مریمی رو دیدم یکی تو رو. مریمی که شد بهترین دوستم تو هم که اونروز انقد من سگ بودم فکر کنم گفتی این دختره روابط اجتماعی ش صفره :)) ولی واقعیت اینه که من خودم ذاتا همیشه از واقعی کردن آدمای مجازی فراری بودم. شاید به خاطر همون بی تفاوتی ای که آدمای واقعی دارن و آدمای مجازی ندارن. ولی یه اعتراف! جات خالیه توی این مجازی آباد! با اون شکلک حماقت :)) حداقل بیا بگو کجایی. چیکار می کنی. چرا نمیای. بیا خوب؟

خانوم خانوما دوشنبه 11 تیر 1386 ساعت 08:14 http://khanoomkhanooma.persianblog.com

برگشتی بالاخره؟نظرخواهیم بستی که کسی نظر نده نه؟امیدوارم امتحانا خوب شده باشه و بتونی حسابی استراحت کنی.مواظب خودت باش آقا سجاد.:)

فاطمه دوشنبه 11 تیر 1386 ساعت 15:00

اگه بخوای نزدیک تر بشی به آدمای اینجا..اونوقت می شن حقیقی...کار ادمای حقیقی هم بی وفایی.پس تا وقتی مجازین زود به زود نگرانت می شن...

شد یه دور مسخره...

مریم دوشنبه 11 تیر 1386 ساعت 15:57

دوستت دارم داداشیم

خیلی غمگینم... برام دعا کن

من؟ من که خدا باهام قهره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد