زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

دستم خود به خود میره روی صورتم...لبخند می زنم...و زل می زنم به 2 تا کامنتی که هیچ وقت تا حالا هیچ کامنت دیگه ای انقد خوشحالم نکرده بود...
حیف وقتی چشمام رو می بندم دیگه نمی تونم اون نوشته ها رو نگاه کنم :)
نظرات 3 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 12 تیر 1386 ساعت 23:18

ااا..من که برات کامنت نذاشته بودم که :دی (این الان در راستای همان خودشیفتگی بود...) یعنی من تو رو تصور میکنم تو اون حالت قند تو دلم آب میشه..چقدر دوست دارم همیشه همینطوری باشی:)

من و این همه خوش بختی محاله :O :))

فاطمه چهارشنبه 13 تیر 1386 ساعت 00:48

دین دین سجااااد حالش سیاهه

آدم بختش سیاه نباشه مادر...

مرمر چهارشنبه 13 تیر 1386 ساعت 01:15

کدوما شیطون؟ :دی

اونا :-"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد