دستم خود به خود میره روی صورتم...لبخند می زنم...و زل می زنم به 2 تا کامنتی که هیچ وقت تا حالا هیچ کامنت دیگه ای انقد خوشحالم نکرده بود... حیف وقتی چشمام رو می بندم دیگه نمی تونم اون نوشته ها رو نگاه کنم :)
ااا..من که برات کامنت نذاشته بودم که :دی (این الان در راستای همان خودشیفتگی بود...) یعنی من تو رو تصور میکنم تو اون حالت قند تو دلم آب میشه..چقدر دوست دارم همیشه همینطوری باشی:)
ااا..من که برات کامنت نذاشته بودم که :دی (این الان در راستای همان خودشیفتگی بود...) یعنی من تو رو تصور میکنم تو اون حالت قند تو دلم آب میشه..چقدر دوست دارم همیشه همینطوری باشی:)
من و این همه خوش بختی محاله :O :))
دین دین سجااااد حالش سیاهه
آدم بختش سیاه نباشه مادر...
کدوما شیطون؟ :دی
اونا :-"