عاشقانه ی آرام...نه اینکه آرام نبوده باشد ها، آرام نبوده...نه اینکه عاشقانه نبوده باشد، فقط عاشقانه نبوده...هیچ وقت نه آرام بوده و نه عاشقانه...حالا باید عاشقانه طلب کنم یا آرام نمی دانم...یا اینکه باید از عاشقانه آرامم را بخواهم...آرام می خواهم اما...دلم نا آرام است عزیز دلم...
هلیا هیچ چیز تمام نشده بود.هیچ پایانی به راستی پایان نیست . در هر سر انجام مفهوم یک آغاز نهفته است . چه کسی می تواند بگوید تمام شد، و دروع نگفته باشد...
رسیدن بخیرررررر....
امان از دل
امان از دلی که نا آرام است ...
حالا خوبه تو می دونی دلت نا آرومه !!!
اما من چی بگم ... آرومه ... اما می دونم آرامش قبل از طوفانه ...
طلب نکن !!!
میدونم بازم تایید نمی شه !!!
همین !
فوق العاده بود این متن....با همه ی متن های قبلی اینجا تفاوت داشت...خیلی لذت بردم ...خیلی.
اون شعر توی وبلاگم رو هم از توی سایت مستور پیدا کردم.نمی دونم توی اون کتاب هست یا نه..
آرامش بخواه!
کامنت اول منو برد به چند سال پیش.. کتاب محشریه! « بار دیگر شهری که دوست میداشتم».