زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

خدمط نویصنده ی ارجمند٬جناب آقای صرمدی...
من دلم می خواد به جای " س " آخر کلمه ی شما٬یه " ا " بذارم و زل بزنم بهش...

همین

یعنی شاید یکی از بدترین چیزها تو زندگی این من مادر مرده باشه،ببخشید...یعنی من مادر دوم...می تونه یه چیزی رو که مطمئنی اشتباهه همچین واسه ات توجیح کنه که تا مدت ها نفهمی که اشتباه کرده بودی...

داشتم فکر می کردم هرکی تا حالا چند بار تو زندگیش گفته که ...و چقدر زود دیر می شود...

پ.ن:نوشته ی اول مخاطب کاملا خاص دارد!!!!

راه نمی‌روم که
می‌دوم
خسته نمی‌شوم که
این راه
خاکستری هم باشد
در مقصدش
تو ایستاده‌ای
بلندبالای من!
فقط بگو
کجای زمین
می‌رسم به تو

کجاست پس این پرتقال فروش بی صاحاب شده؟!؟!؟!؟!؟!؟!

 

چقدر بدم میاد بقیه به جای خودم برام تصمیم بگیرن...